کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

به بهانه ی یک حس بد

درست نمی دانم چرا وقتی بعد از مدتها به کام آخر سر می زنم و می بینم کسی- از آنها که می خواندمش و می خواندم-  مرکز توانبخشی ذهنش را بسته به روی خودش،قلبم تند می زند،مثل پیرمردی که اسم اموات را یک به یک خط می زند از دفترچه ی تلفنش.

نظرات 8 + ارسال نظر
پریا یکشنبه 3 مرداد 1389 ساعت 01:43 ق.ظ

میت خودتی!!!!!!

خواهش می کنم.میتی از خودتونه

وحید یکشنبه 3 مرداد 1389 ساعت 02:37 ق.ظ http://www.vma.ir

هنوز هم قبر میفروشی؟ یه میت قراره اضافه شه

اموات ما همه خودشان گورکنند الحمدلا...

نقی زاده یکشنبه 3 مرداد 1389 ساعت 10:55 ق.ظ http://www.asanrank.com

سلام گلم خوبی میخوای آمار شمارشگر وبلاگتو منفجر کنی زود بیاتو اسان رنک ثبت نام کن و وبلاگت هم ثبت کن حتما صفحه راهنما رابه دقت مطالعه کن ممنون

همین ها هم که می آیند خیلی هاشان اضافه اند!

شیدا دوشنبه 4 مرداد 1389 ساعت 11:56 ب.ظ

یه لبخند بزن
:)

کوریون سه‌شنبه 5 مرداد 1389 ساعت 12:48 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

تو تا جائی که یادمه ، نه .. چیزی یادم نیست

مج سه‌شنبه 5 مرداد 1389 ساعت 01:21 ق.ظ http://pa2ogh.blogsky.com

سابقه عجیبی در سر کله زدن با اموات دارم خودتم میدونی
ولی از همه بهتر بودن مثل من :دی

الهام پنج‌شنبه 7 مرداد 1389 ساعت 02:26 ق.ظ http://shamevojood.blogsky.com

سلام ...
اموات!!! نه ... مثل دخترکی وحشت زده در خیابانی تاریک به دنبال ایستگاه اتوبوسی تا خود را در آن پناه دهد.

پشت پرده شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 04:46 ب.ظ http://poshtehpardeh.blogfa.com/

وای چه تعبیر قشنگی...
البته این صجنه رو توی یه فیلم دیدم، پیرمرد....

نمی دونم چرا از این ؛وای؛ گفتن شما یاد جاودانگی کوندرا افتادم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد