کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

بردار!

بردار نقابت را بگذار صورتت کمی هوا بخورد!

یاد تو

من اگر اشک به دادم نرسد می شکنم

زیر این سقف کبود

زیر این سلطه ی سنگین سکوت

اگر از یاد تو یادی نکنم...



تک و تنها به خدا می شکنم.


س.ا

تلاش!

چه تلاش مضحکی است وقتی بخواهی در مسابقه ی یک نفره اول شوی!

لعنت نامه!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

یک روز عصر،بعد از چند ماه

بیا و هر ماهی،دو ماهی ،نگران هیچ چیز نباش!

سهمیه ی سالانه

ای سهم 2 روزه ی من از هر سال ،ترسم از آن است که قبل از درک حقیقت تو، سهمیه ام قطع شود.

به بهانه ی یک حس بد

درست نمی دانم چرا وقتی بعد از مدتها به کام آخر سر می زنم و می بینم کسی- از آنها که می خواندمش و می خواندم-  مرکز توانبخشی ذهنش را بسته به روی خودش،قلبم تند می زند،مثل پیرمردی که اسم اموات را یک به یک خط می زند از دفترچه ی تلفنش.

به درخواست یک دوست-به دلخواه خودم

عذاب برگشتن به لذت آمدن می ارزد!این را  قطار ۵۰۰۰ تومانی ٬ ۱۲ ساعت زمزمه  کرد!

پدر بزرگ

خانه جنگلی ام لو رفته پدر بزرگ!کمک!

سمفونی انتظار

قطعا روزهای زیادی می گذرند به انتظار و خیال و سهم من از تمام این روزها فقط ۳ روز است در سال!و سال بعد ۴ روز و سال بعد ۳ روز و این ریتم ۴/۳ ادامه دارد کماکان!