کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

شیخ ما در سفر است

شیخ العرفا،فقیر الضعفا،کثیر الحرفا،مدتی است از نفخ رنج می برد.مریدی پرسید یا شیخ چه شد که این شد؟

آن بزرگ مرد که تنش سالم و روحش خیس باد ،پاسخ بداد:چندی پیش برای اثبات برخی از مسائل از جمله لزوم استفاده از پای راست در مستراح برای طهارت به دانشگاه هاروارد شدم،آنجا بود که جمعی از دانشجویان ما را به طعام دعوت نمودند.ما هم رویشان را زمین نیانداخته تا توانستیم خوردیم.نگو نامردان روزگار سگ داغ کرده به خورد ما داده بودند! 

استاد در جمع دانشجویان دانشگاه هاروارد  

در جمع دانشجویان هاروارد 

 

 

استاد در دیدار از منتخبان باشگاه ب/چ/ه/ب/ا/ز//ا/ن هاروارد

تخت من

باتلاق تختم،۵/۴ صبح،دنیای پشت پلکم هنوز بی انتهاست.

قسمت بد

بدترین زمان زندگیت زمانیه که تنها ناراحتیت این باشه که چرااز هیچ چیز ناراحت نمی شی!

واقعا چرا؟

چرا هر اتفاقی که آرزوش رو داشتم واسم میوفته خوشحالم نمی کنه؟انگار که اونو سالهاست که داشتم!