کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

شیخ ما و مبحث تضعیف روحیه

شیخ ما روزی در جمع مریدان نشسته بود و می نالید که:این روزها شیخ شدن هم کار بیخودی شده!همین بنده  اخیرا مطالب کذبی به نقل از خودم خوانده ام در صور قبیحه ای چون فیس بوق* که نمی دانم کدام شیر پاک خورده ای آنها را نقل کرده!ای کاش بنده هم مثل سایر انسانها می رفتم دکتری مهندسی مرگی چیزی می شدم،بلکم هیچ وقت آدم مهمی نمی شدم!

از بغض هایی که فرو خوردم

من مرگ روح خودم را انکار می کنم               این اشتباه بزرگی است که تکرار می کنم

انکار اصل تکرار خودم گشته ام ولی               انکار کردن تکرار را انکار می کنم

نشکسته بغض هزار عقده در گلوم                هر لحظه گریه های خودم را سیگار می کنم


شیخ ما نبود

یکی بود ،یکی دیگه ام بود ،شیخ ما ولی یه مدتی نبود. 

شیخ ما رفته بود تو حال خودش.حس و حال نداشت.حالا به حال اومده.به منم قول داده که دیگه بی هوا ول نکنه بذاره بره.  

بعد کلی مدت اومده دوباره بمونه اینجا.توش زندگی کنه.خوشحال شه،غصه بخوره،بخنده،زار بزنه،قار قار کنه.خلاصه شیخ ما برگشته .

-------------------------------------------------------------------------