کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

کام آخر

کام آخرشو واسه من نگه دار...

این نیز بگذرد

ساعت ۶.۳۰ رسیدم سر قرار.محمد و میر حسین داشتن با هم اختلاط می کردن.حتما در مورد فلسفه بود دیگه.اصلا به من چه.تا منو دیدن اومدن بیرون به صرف ماچ و بقل و سیگار.حسین و مصطفی اومدن.تکراری مثل همیشه.حسین دپرس،مصطفی خوشحال از قرار 10 دقیقه ی دیگش.اس ام اس(پیامک،پیام کوتاه،یک متن کوتاه که توسط تلفن  همراه شخص الف به تلفن همراه شخص ب فرستاده می شود-فرهنگ معین،با صدای سیاوش قمیشی،دکلمه از حسین گیل ...خوب بسه چرت و پرت)دادم به مسعود.گفت 20 دقیقه دیگه میاد.یکم با میر حسین بحث فلسفی از نوع ساده ی کودکانه کردیم،بعدم نشستیم و مشغول چای خوردن و نگاه کردن همدیگه شدیم. 9 با محمد رفتم طرف چاررا لشگر.اینم یه روز تکراری دیگه.به هر حال هر چی بود حداقل بعد از مدت ها سه نفر آدم (منظور انسانی که انسانیت داره-نه  نوع بشر)دورم جمع شدن!تایادم بمونه که منم آدمم!

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد یکشنبه 23 فروردین 1388 ساعت 01:11 ق.ظ http://inak.blogsky.com/

این یرکه رفیق گوگولی خودمه
رونمایی رضا ششلول بند که همیشه حرفش بود!
جیگرتووووووووووووووووووووووووو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد