-
ساندویچ مغز و زبان!
شنبه 29 خرداد 1389 01:23
تکه تکه می شود مغزم زیر هجوم من.خوراک روحم این روزها ساندویچ مغز و زبان شده.
-
الله اکبر!
سهشنبه 25 خرداد 1389 00:44
شیخ را دیدند که نیمه های شب به بالای پشت بام منزلش رفته و بهمن کشان الله اکبر می گوید! گفتندش:یا شیخ!شما هم به بنفش خال خال یشمی ها پیوستی؟ پاس بداد:مباد مارا که س/ی/ا/س/ی شویم. گفتند :پس این ندا آن هم نیمه شب از چه روست! گفت: در حالی که فکر می کردم بهمنم تمام شده در یکی از تنبان های قدیمی ام پاکتی پر از بهمن یافته ام...
-
در باب سختی ترک بهمن
جمعه 21 خرداد 1389 03:04
مقوله شب مقوله ای بسیار عجیب است برای ما انسانهای جغد منش!و اعتیادی عجیب هم دارد!نشان به آن نشان که خود بنده ۶ سال است که در جهت ترک این عادت تلاش نموده ام و به جرأت می توانم بگویم ترک آن فقط یک درجه از ترک بهمن آسان تر است! مجمع الکلنگ ،فی العورت النهنگ(مجموعه سخنان شیخ)جلد چهاردهم.صفحه ۲۴۷،خط هفتم
-
پیامبران موضعی
سهشنبه 18 خرداد 1389 02:47
کوتاه می آیند،تغییر می دهند مسیر زندگیت را و بعد می روند این پیامبران موضعی،و دست آخر تنها فایده اش این است که از احمدآباد یاد پاییز بیفتی!
-
خداحافظ یاکوزا
یکشنبه 9 خرداد 1389 22:51
هیچ وقت فکر نمی کردم ترک چهار راه یاکوزا و زیر گذر ناکازاکی که محل سه ترکه سواری های من و مجید و محسن و هیکل بوده زمانی سخت باشد.خداحافظ ناکازاکی،خداحافظ بچه های سه راه یاکوزان.خداحافظ حاج رحیم ،شاید در مخیله ات هم نگنجد که دوغ های زمزم ات بهترین دوغ های دنیا بودند برای من و حتی آن همبرگرهای گوشت خرت.خداحافظ بچه های...
-
هوای دونفره
جمعه 31 اردیبهشت 1389 10:30
دیشب هوا دونفره بود و ما بعد از مدت ها با عشق سالهای آنفولانزای خوکیمان گپ و گفتی کردیم . شیخ هم در این میان از آنجا در حال عبور بود که به ناگاه برگشت و خطاب به ما گفت: "قبل از هرچیز به دنبال درست کردن آنچه باش که در خودت تخریب شده است."
-
آرامش استعاریک!
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1389 00:55
آرامش استعاره ای از چشمان توست ، - تو از جون این دنیا چی می خوای؟ - یک جفت چشم که فقط به من نگاه کنند!
-
مادر
سهشنبه 21 اردیبهشت 1389 23:18
آنقدر بزرگی که گاهی اوقات فکر می کنم خدا چقدر ندار بوده که فقط توانسته بهشت را زیر پایت بگذارد.
-
مختصر سوالی از متعال
جمعه 17 اردیبهشت 1389 21:23
خداوکیلی تو که بی نیازی حس نیازمندان را درک می کنی؟
-
بعضی
پنجشنبه 16 اردیبهشت 1389 22:28
بعضی وقتها بعضی آدم ها هستند که بعضی ویژگی هاشان باعث می شود بعضی روزها حس کنی بهشان نیازداری
-
مختصر صحبتی با متعال!
یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 01:24
متعال عزیز واقعا هیچ علاقه ای ندارم به اینکه در آن دنیا سر آن پل خر آدم ها را بگیرم که چرا به من مدیونند لطفا هر چه سریعتر ترتیبی اتخاذ کنید تا دیگر کسی به ما دینی نداشته باشد. با تشکر از حسن همکاری شما محمدرضا دقاق
-
آخر الزمون!
یکشنبه 5 اردیبهشت 1389 00:33
امشب فهمیدم دوره آخر الزمون رسید!نشون به این نشون که یه حرفی که فکرشو نمی کردمو از کسی که فکرشو نمی کردم شنیدم!
-
۱><۱
شنبه 4 اردیبهشت 1389 02:30
غم؟ناراحتی؟ سردرگمی؟ مسخرست!مگه خندمو نمی بینی؟
-
یاتاقان
جمعه 3 اردیبهشت 1389 01:48
یا شیخ!بولدوزرمان یاتاقان زده در این پستی و بلندی ها! این را یکی از مریدان به شیخ گفت. شیخ پاسخ بداد،مردک آخر تو اصلا می دانی یاتاقان کجای ماشین است؟ مرید گفت:مهم نیست یا شیخ.مهم این است که بولدوزرمان یاتاقان زده. --------------------------------- .....................
-
حرف گذشته یک دوست،باور امروز
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1389 00:24
روزی دوستی روی لبه شیشه ی جایی نشسته بود و داشت می مرد از اینکه پاکت بهمنش را به مغز گردو آراسته اند! ----------------------------------------- خدایا دلخوشی هایمان را نگیر از ما که در دیار باقی بدجور شاخ خواهیم شد!
-
دلتنگی از نوع کافه ای
چهارشنبه 1 اردیبهشت 1389 03:06
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش،باز جوید روزگار وصل خویش پاتوق هم تعطیل شد و باز من ماندم و مُشتی خاطره که کم رنگ خواهند شد کم کم و شاید روزی دیگر اصلا به یاد نیایند!سیم سیم ،کافه آرام یا سیم هر چه بود چه خوب ،چه بد،یک سال و نیم شادی، دلتنگی،شوخی ،خنده غم و غصه و....های مرا از نوع کافه ایش در خود داشت ،پاتوق یک سال و...
-
ریتم ثانیه ها-بابا کرم
دوشنبه 30 فروردین 1389 00:53
این روز ها خیلی ها بابا کرم می رقصند با ریتم ثانیه ها.
-
کافه آرام!
جمعه 27 فروردین 1389 02:31
-تو از جون این دنیا چی می خوای؟ -یه دقیقه آرامش! -آره ارواح عمت!عمرا بدونی چی می خوای!
-
مرداب
دوشنبه 23 فروردین 1389 01:37
محض رضای خدا چیزی بگو،کاری بکن!دارم غرق می شوم در مرداب خودم.
-
برون ریزی!
دوشنبه 23 فروردین 1389 01:20
اصولا فکر کردن به خود،برای آدمی مثل من که کلا فراموش کارم، مثل دست توی دماغ کردن، آن هم در یک صبح پاییزی است.خیلی چیزها بیرون می ریزد و تازه وقتی کارت تمام شد می توانی درست نفس بکشی و با خیال راحت بهمنت را دود کنی.نشان به آن نشان که از سر شب بهمن ها خیلی می چسبند.
-
花よきれいと!!!!!
یکشنبه 22 فروردین 1389 01:47
توجه:این پست صرفا جهت آگاهی دوستان است از اینکه اگر این بنده خدا به زبان چشم بادامی ها صحبت می کند ربطی به جومونگ و این قبیل افراد ندارد! 花よきれいと おだてられ 咲いてみせれば すぐ散らされる 馬鹿な バカな バカな女の 怨み節 Hanayo kireito odaterare Saitte misereba sugu chiraseraru Baka-na Baka-na Baka-na onna-no urami bushi The flower, if it is pretty,...
-
تسبیح!
شنبه 21 فروردین 1389 00:17
ظرف چند روز و هفته ی گذشته برخی از دوستان عزیز ما شده اند مثل دانه های تسبیح و دم به دم تعداد سیگار کشیده شده در طول روز را به ما یادآوری نموده ضمن آرزوی سلامتی برای ما به گ/ا رفتن ریه هایمان را متذکر می شوند. آقا نکن!دوست عزیز!ما خودمان حواسمان به کارمان هست!لطفا یادآوری نفرمایید!
-
فاصله
چهارشنبه 11 فروردین 1389 01:17
۲ متر با ۹۹۸ کیلومتر چه فرقی دارد،وقتی فاصله همیشه باعث تنهاییست.
-
سال نو!
پنجشنبه 27 اسفند 1388 02:23
کلا کار کردن با سیستمی که هر گوشه اش مشکل دارد و هاردش مدام قار قار می کند حس آپ کردن را می گیرد از آدم. در آستانه سال نو سوالی دارم از دوستان.اگر دقیقا لحظه تحویل سال به شما می گفتند که تحویل سال بعد را بدون داشتن بینایی جشن خواهید گرفت،در این فرصت یک ساله مهمترین کاری که می کردید چه بود؟ سال نو مبارک
-
ذات به تعویق اندازاننده!
دوشنبه 17 اسفند 1388 03:00
اصولا از قدیم گفته اند که انسان به امید زنده است.اما از همان روزی که این را گفتند هیچ مسلمانی پیدا نشد که بگوید:یا ایها الناس لا تکوسون!معنیش را خودتان بهتر می دانید.در واقع هیچ کس نیامد این جمله را تصحیح کند و بگوید "انسان به تعویق زنده است."نمونه اش هم همین جد عزیزمان که بنا بود 3سال پیش از سرطان بمیرد اما...
-
ماهی!
جمعه 7 اسفند 1388 06:06
با قید ۳ شرط ای کاش ما هم مثل ماهی مع الوصف این حاج عمو بودیم!
-
اگر (۲)!
یکشنبه 2 اسفند 1388 04:17
اگر بعد از ۱۳ دقیقه هیچ اتفاقی نیفتاد چه می کنید؟ این را شیخ به مریدان فرمود و بهمنی از خورجین درآورده روشن کرد.مریدان که هر کدام از جواب خود و دیگران با خبر بودند به یکدیگر می نگریستند.شیخ کامی از بهمن گرفت و گفت قبل از انجام هر کاری به عواقب آن فکر کنید که این امری بس مهم است!
-
اگر؟
چهارشنبه 28 بهمن 1388 01:33
اگر فقط ۱۳ دقیقه به نابودی همه چیز باقی مانده بود،چه می کردید؟ لطفا از تمام دوستانتان دعوت کنید برای پاسخ به این سوال. (مراجعه شود به کرامات شیخ/اگر (2) )
-
ارزش های کوچک=انسان های بزرگ
یکشنبه 25 بهمن 1388 01:17
روزی شیخ در جمع مریدان مشغول صرف اشکنه! بود.مریدی از او پرسید:یا شیخ،بهترین راه برای رسیدن به ارزش های انسانی چیست؟ شیخ در حالی که مشغول تلیت کردن نان در آب اشکنه بود پاسخ داد:یا خود را برای ارزش ها کوچک کنید یا ارزش ها را برای خودتان. مرید گفت:اینگونه که دیگر در بین مردمان آدم مهمی نخواهیم بود یا شیخ! شیخ زیر لب...
-
کار من
جمعه 23 بهمن 1388 22:15
بله!کار من این است که کاری نیست!