ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
برای شادی روح کسی که دایورت را کشف کرد یک دقیقه سکوت لطفا.
این روزها شیخ هم دیگر حال موعظه ندارد.پاییز در راه است.باد سرد،پارکهای خلوت ، سیگارهای پشت سر هم.،و مرور خاطرات این هوای پاییزی لعنتی.مرور خاطراتی که دیگر تکرار نخواهند شد.
------------
کام آخر از فیلتر:شاید از خودتون سوال کنید که چه ربطی به خاص بودن داشت!بعدها گفتم شاید.
تازگی فهمیدم زندگی مثل بازی های تحت شبکه است.وقتی در حال باختی رقیب تا لحظه ی آخر می ایستد و از برد لذت می برد.ولی وقتی در حال بردنی رقیب میدان را خیلی آرام و بی سر و صدا ترک می کند.
با هم به سراغم می آیند و دومی آزار دهنده تر است.اولی از اوضاع و احوالم می آید و دومی از تغییر آن.این دو دوست لعنتی.خستگی و ترس.
پرسید قانع شدی یا هنوز درگیر ابهامی؟
تازه فهمیدم که دچار چه چیزی هستم.
.
.
.
.
.
من هنوز درگیر ابهامم.
مادر بزرگ گریه می کند.
مادر بزرگ خیلی پیر شده است.
مادر بزرگ او را صدا می زند.
مادر بزرگ می گوید عاشق اوست.
مادر بزرگ عاشق نیست.فقط کمی ترسیده.
وقتی تو را می بینم که سر کیفت می روی ، دفترچه ات را باز می کنی و چهره ات غمگین می شود حس بیهودگی ام بیشتر می شود.
-----------------------------------------------------
کام آخر از فیلتر:هرچند سعی می کنی لبخند بزنی ولی چشمها قسم خورده اند که راستگوترین عضو بدن انسانها باشند.
در روزهای اخیر خبری شنیدم مبنی بر اینکه اعصاب خر می خواهد باز کردن این وبلاگ.
چه بهتر.این هم خودش نوعی فیلترینگ است.