ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
در کتب غریبه جلد ۲ امده که شیخ راشد علیهم رحمه روزی بر در عمارتش به سان قچکی بر بالای سیم نشسته بود،مردی از آنجا گذشت و گفت ای شیخ حال تو را چگونه است؟پاسخ بداد هم اکنون stable هستم.پرسید یا شیخ این که گفتی چه است دیگر؟پاسخ بداد :تو را چه میشود؟(به تو چه؟).مرد از کوره بدر برفت و همچون الاغ جفتکی بر صورت آن بزرگوار نواخت!آنجا بود که شیخ فرمود:یافتم!گفت چه یافتی!گفت فهمیدم که «او» ماتحت دارد!گفت چگونه؟پاسخ داد: همین که تو را فرستاد تا بر حال خوش ما خرابکاری کنی بر من مشخص شد!
foghol aade bood, symbolite wa este'are ha be ezafeye mohtat boodan dar kalam
agar ooOoo bood , maatahti ajib midasht
agar ham ke nabood pas iin az kojaa bar kaare maa foroo rafte
yahtamel kar kare hamin khiyal bafihas ke khod kharab karist dar kare in bashare kharab kar!
اینقدر عجیب؟مگه میشه...؟
چرا اینقد خوب؟
پس هام هام!
و شیخ گفت "خواب دیده ام همه بنشینید و گوش کنید" گفتیم "طاعتا" و چرت و پرت گفت و مهملات بافت و حرف یاوه زد و ما گریستیم و گفت "خواب دیگری کنون" گفتیم "طاعتا" و چرت و پرت گفت و مهملات بافت و حرف یاوه زد و ما گریستیم...
علیکم السلام جیگر
داری ورژن قدیمی می نویسی ؟؟
حالا این شیخ راشد کی هست؟؟؟ راستشو بگو که مجبور نشی به نتیجه ای در مورد منم برسی!!!