ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
ساعت ۶.۳۰ رسیدم سر قرار.محمد و میر حسین داشتن با هم اختلاط می کردن.حتما در مورد فلسفه بود دیگه.اصلا به من چه.تا منو دیدن اومدن بیرون به صرف ماچ و بقل و سیگار.حسین و مصطفی اومدن.تکراری مثل همیشه.حسین دپرس،مصطفی خوشحال از قرار 10 دقیقه ی دیگش.اس ام اس(پیامک،پیام کوتاه،یک متن کوتاه که توسط تلفن همراه شخص الف به تلفن همراه شخص ب فرستاده می شود-فرهنگ معین،با صدای سیاوش قمیشی،دکلمه از حسین گیل ...خوب بسه چرت و پرت)دادم به مسعود.گفت 20 دقیقه دیگه میاد.یکم با میر حسین بحث فلسفی از نوع ساده ی کودکانه کردیم،بعدم نشستیم و مشغول چای خوردن و نگاه کردن همدیگه شدیم. 9 با محمد رفتم طرف چاررا لشگر.اینم یه روز تکراری دیگه.به هر حال هر چی بود حداقل بعد از مدت ها سه نفر آدم (منظور انسانی که انسانیت داره-نه نوع بشر)دورم جمع شدن!تایادم بمونه که منم آدمم!
این یرکه رفیق گوگولی خودمه
رونمایی رضا ششلول بند که همیشه حرفش بود!
جیگرتووووووووووووووووووووووووو